مختصری درباره ما
جامعه نتورکرهای ایران
درصنعت بازاریابی شبکه ای
ایجاد گردیده است.راه های ارتباطی:
عضویت در خبر نامه
|
چطور وارد کسب و کار بازاریابی شبکه ای شویم
سری مقالات آغاز بازاریابی شبکه ای و نحوه رشد و پیشرفت در آن ( این مقالات را به دقت مطالعه نمایید … این مقالات می تواند راه گشای شما برای ورود و آعاز کسب و کار بازاریابی شبکه ای آن هم به شیوه کم خطا تر و صحیح باشد. پس موضوع را جدی بگیرید … ) به نگارش شاگردی همیشه فراگیر
۱۴ سال پیش اولین باری بود که با عبارت نتورک مارکتینگ آشنا شدم. توسط یکی از دوستان به یک جمع ۳ نفره دعوت شدم. تو پارک قرار گذاشته بودن. بعد از سلام و احوالپرسی دوستم همکارانش ( که بعدا متوجه شدم که با هم همکارند ) رو به من و من هم به اونها معرفی کرد. نشستیم و از باب آغاز آشنایی و دوستی هم کلام شدیم.
راستش را بخواهید آن زمان نحوه دعوت، شناخت از فردی که قرار است به کار دعوت شود حتی کارهایی قبل از دیدار همچون آماده کردن فهرست افراد، اولویت بندی لیست افراد، اعتبار بندی، انتخاب، دعوت و بعد معرفی کار هنوز به صورت کامل و برنامه ریزی شده همچون امروز انجام نمی شد. حتی پک آموزش هم وجود نداشت. ضمنا سیستم آموزش یا لیدرهای با تجربیات چندین ساله با نگرش ها و دیدگاه های امروزی تعریف نشده بود.
( در بالا به گزینه هایی اشاره شده ( کلماتی که فونت ضخیم تری دارند ) که عملا ترتیب شروع تا معرفی کار می باشد که در جای خود به صورت کامل آن را شرح خواهیم داد ).
خلاصه بعد از کمی هم کلامی باب کلام در موضوع بازاریابی و فروش باز شد. در مورد کسب و کار. اشاره به استقلال مالی مان شد و صحبتهایی در این موضوع. به هر صورت پس از چند دقیقه یکی از آنها کاتالوگی با چند تصویر سکه به من نشان داد و توضیحاتی هم در مورد سکه ها و ارزش آنها داد. گفت که خودش و دوستانی که کنارش هستند هر کدام چند تا از این سکه ها رو خرید کرده اند و قصد دارند با فروش سکه های مشابه هم فروشنده بوده و پول خوبی بیرون بیاورند و هم بتوانند چند فروشنده را با خود همراه کنند. توصیه کردند که من هم بخرم.
البته این موضوع خیلی پیچیده به نظر نمی آمد. فقط خرید محصول از شرکتی خارج از کشور بود که احتمال رسیدن آن را با شبهات کمی همراه می کرد. فقط همین.
ضمنا آنها تصمیم داشتند که با این کار ثروتمند شوند و هر کدام از رویاهای خود و زمانی که به ثروت و پول زیاد دست یافتند کلام به زبان جاری می کردند.
خلاصه هیچ چیز خاصی برای گفتن نبود و عملا ما بودیم و چند برگ کاغذ رنگی بدون هیچ نمونه محصولی و بدون هیچ شناخت صحیحی از این تجارت قول آسا. من هم که پولی نداشتم هیچ خریدی انجام ندادم. ضمنا هیچ پیگیری هم پشت این جریان نبود. دوست من هم خیلی پی جریان را نگرفت و از آنجایی که من خریدی انجام نداده بودم ناامید شد و دیگر پیگیر جریانات حتی تحویل محصولش هم نشد.
چند سالی گذشت. البته از آنجایی که هر کس در مسیر زندگی مشغله های فکری و کاری خود را دارد ما هم مشغول گذران عادی زندگی با اتفاقات و دغدغه های خود بودیم. اما هر از چند گاهی زمزمه ها و دعوتهای مشابه دیگری هم انجام می شد و ما هم در جلسات معرفی شرکت می کردیم و صحبتهایی را می شندیدم و موضوع را جدی نمی گرفتیم.
روزگار همچنان سپری می شد… تا اینکه متوجه شدم تب این کار بسیار داغ تر از آنی بود که من فکر می کردم. در بین افراد مختلف، دوستان و محافل مختلف کم کم زمزمه های بیشتری از تجارتی پول ساز آن هم فقط با خرید مبالغی بسیار اندک به گوش می رسید. دیگر از تعریف و تمجدید و فقط نشان دادن تصاویر محصول، به نمونه های آنها و کلکسیونهای مختلف رسیده بود. ضمنا شرکتهایی با فرآیندهای مشابه زیادی به وجود آمده بودند و خیلی ها با طرز فکرهای متفاوت و اعتقادات مختلف دم از خرید و داشتن آن محصولات می زدند و قصد خود را از آغاز تجارتی که در آن می توانند پول دار شده و به آرزوهای خود برسند را عنوان می کردند.
موضوع کم کم داشت جدی می شد. دیگر صحبت صرفا در مورد خرید یک محصول نبود. صحبت از تجارتی میلیونی بود که می توانست فرصت مناسبی برای کسب ثروت و عملا پایان دغدغه های مال باشد. قطعا این نوع کسب و کار دارای تبعاتی هم خواهد بود. منطق حکم می کرد قطعا سودجویان و افراد طمع کار زیادی به این فرآیند گرایش خواهند داشت که همین طور هم شد.
البته عنوان کردن این موضوع برای من و امثال من در حال حاضر بسیار ساده است. به این دلیل که سالها از این موضوع گذشته و خیلی نیاز به تحلیل نیست. نتایج خود گویای این بحث است و همچون افراد زیادی که روزی این مباحث را نفی کرده و آن شرکتها را کلاهبردار و دروغین توصیف می کردند و اکنون زبانشان بسیار هم دراز است که فلانی دیدی، حق با من بود ( گویی از عالم غیب می دانستند که چنین و چنان خواهد شد ) البته می دانید وقتی موضوعی حادث می شود و نتایج آن مشخص، فرقی نمی کند که درست باشد یا غلط خلاصه این نوع از افراد با نگرشهای مشابه باز هم بهانه ای برای زیر سوال بردن و منفی بافی دارند. از حق هم نباید گذشت شاید افراد عاقل و آگاهی هم اطراف ما بودند که موضوع را تحلیل می کردند و نتایج را پیش بینی، اما باز هم موضوع را به خود ما واگذار می کردند تا خود تصمیم گیرنده و اجرا کننده باشیم.
به هر صورت از موضوع اصلی دور نشویم قصد ما باز کردن نحوه ورود افراد به این تجارت است. البته مجبوریم که نگاهی هم به گذشته داشته باشیم. نه اینکه از همان شیوه استفاده کنیم یا اینکه کلا آنها را نفی نماییم بلکه قصد ما استفاده از تجاربی است که امتحان خود را پس داده. بهتر است موضوع را با این سوالات آغاز کنیم :
۱ – چرا وارد این بیزنس شویم ؟
۲ – با چه کسانی در مورد این کار مشورت نماییم ؟
۳ – چطور شرکت بهتر را تشخیص داده و انتخاب نماییم ؟
۴ – سوالاتی را که در ذهن من پیش آمده را چطور حل کرده و مطمئن شوم که توان انجام این کار را دارم ؟
۵ – دقیقا باید چه کارهایی را انجام دهیم تا به موفقیت در این کار دست یابیم ؟
۶ – اصلا چه تصمینی وجود دارد که شرکت دچار مشکل نشود !؟ یا محصول من به دستم برسد !؟ یا اصلا آمدیم و این کار را شروع کردیم از کجا معلوک که دولت جلوی فعالیت این شرکتها را نگیرد ؟ و …
پاسخ این سوالات را در پست بعدی دنبال نمایید …
|